شخصی دوست مرحوم خود رادرخواب دیدکه به او می
گفت"فلانی مگرما باهم رفیق وآشنا نبودیم؟چرادر این
مدت که من مرده ام یادی از من نکردی؟تف به
ریشت"آن شخص وقتی ازخواب بیدار شدبا خودگفت:
" دوست مرحومم حق دارد که به ریش من تف کند
من بایددر این مدت به یاداو می بودم"آن گاه سر قبر
آن مرحوم رفت وفاتحه ای خواند همان شب آن
شخص باز رفیق از دست رفته اش را درخواب دیدکه
این بار به او گفت:"این دفعه آدم شدی"